جنگ روایت‌ها؛ نبردی برای شکل‌دهی به واقعیت


به گزارش روایت آنلاین

ما در جهانی زندگی می‌کنیم که واقعیت، دیگر تک‌لایه، ثابت و قطعی نیست؛ بلکه آنچه به عنوان واقعیت می‌شناسیم، محصول روایت‌هایی است که با زبان، تصویر، لحن و انتخاب‌های آگاهانه ساخته می‌شوند. از میدان جنگ گرفته تا شبکه‌های اجتماعی، از سیاست‌گذاری عمومی تا حافظه جمعی، همه‌جا با رقابت روایت‌ها روبه‌رو هستیم. این روایت‌ها نه‌فقط اطلاعات را منتقل می‌کنند، بلکه زاویه دید می‌سازند، همدلی یا تنفر می‌کارند و مرزهای هویت را ترسیم می‌کنند.

در چنین بستری، پرسش از روایت و روایت‌گری، صرفاً یک دغدغه نظری یا ادبی نیست، بلکه پرسشی درباره قدرت، اخلاق، مقاومت، هویت و آینده است. مسئله این نیست که روایت داریم یا نه؛ مسئله این است که روایت‌ها چگونه ساخته می‌شوند، از چه چیزهایی عبور می‌کنند، به چه صداهایی میدان می‌دهند و از کدام سکوت‌ها تغذیه می‌کنند. همچنین مهم است کدام روایت‌ها باقی می‌مانند، در حافظه‌ها حک می‌شوند، کدام‌ها گم می‌شوند یا حذف می‌گردند.

بر همین اساس در گفت‌وگو با فاطمه بهروزفخر، نویسنده، پژوهشگر و مدرس به بررسی مقوله روایت می‌پردازیم؛ این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید:

بهروزفخر: درست است، پیش از آنکه به سوالات بپردازیم، ضروری است که تعریفی دقیق و شفاف از واژه «روایت» ارائه کنیم. دلیل این امر، بدفهمی گسترده‌ای است که در سال‌های اخیر پیرامون این کلمه شکل گرفته است. امروزه، روایت جایگزین هر نوع محتوایی شده؛ از یک پست ساده در شبکه‌های اجتماعی گرفته تا یک مقاله خبری، به‌اشتباه از همه آن‌ها به‌عنوان روایت یاد می‌کنیم. این استفاده نادرست باعث شده که درک عمیق و کارکرد اصلی روایت از بین برود. در اینجا، ما روایت را نه به‌عنوان یک محتوای ساده، بلکه به عنوان یک ساختار معنابخش و قدرتمند در نظر می‌گیریم. روایتی که می‌تواند افکار، هویت‌ها و حافظه جمعی را شکل دهد. پس از تبیین این مفهوم در ادبیات، تاریخ و سیاست، می‌توانیم به سراغ پاسخ به سوالات دیگر برویم.

روایت، چیزی فراتر از انتقال صرف محتواست. یک متن، محتوای خام و اطلاعات را منتقل می‌کند، اما روایت به آن ساختار، معنا و هدف می‌بخشد. روایت، حقایق و رویدادها را در یک چارچوب منطقی و عاطفی قرار می‌دهد تا برای مخاطب قابل فهم و ماندگار شود. در نقد ادبی، روایت به معنای ساختار داستانی یک متن است که شخصیت‌ها، کشمکش‌ها و پیام‌ها را در هم می‌آمیزد. در تاریخ، روایت به معنای انتخاب، سازماندهی و تفسیر وقایع برای شکل‌دهی به حافظه جمعی است. در گفتمان سیاسی، روایت، ابزاری برای ارائه یک دیدگاه از جهان و توجیه اقدامات است. با این تعریف، وقتی از «جنگ روایت‌ها» حرف می‌زنیم، منظورمان فقط تقابل محتواهای خبری نیست؛ بلکه منظور، تقابل ساختارهای معنایی و عاطفی است که هر یک از طرفین تلاش می‌کنند از طریق آن‌ها، رویدادها را برای مخاطب خود تفسیر کنند. این جنگ، جنگ بر سر قدرت شکل‌دهی به واقعیت، هویت‌ها و حافظه جمعی است.

بهروزفخر: نقش روایت بسیار فراتر از انتقال صرف محتواست. روایت قدرت شکل‌دهی به افکار، هویت‌ها و حافظه جمعی دارد. محتوای داده‌ها و اطلاعات خام را ارائه می‌دهد، اما روایت به آن‌ها جان می‌بخشد و آن‌ها را در یک چارچوب معنادار قرار می‌دهد. برای مثال، در مورد یک رویداد خاص، یک گزارش خبری صرفاً می‌تواند آمار کشته‌شدگان را ارائه دهد، اما یک روایت می‌تواند با تمرکز بر داستان زندگی یک قربانی، حس همذات‌پنداری را در مخاطب برانگیزد و معنای عمیق‌تری از فاجعه به او منتقل کند. در واقع، روایت به ما کمک می‌کند تا رویدادها را درک و به آن‌ها واکنش نشان دهیم.

بهروزفخر: در جهانی که پر از پیام‌ها و روایت‌های از پیش‌ساخته‌شده است، روایت مستقل به معنای تلاشی آگاهانه برای به چالش کشیدن روایت‌های غالب و ارائه دیدگاه‌های متفاوت است. روایت مستقل لزوماً به معنای بی‌طرفی مطلق نیست، بلکه به معنای آزادی از وابستگی به قدرت‌ها و جریان‌های اصلی است. این استقلال به روایت‌گر امکان می‌دهد تا به صداهای حاشیه‌ای و نادیده‌گرفته‌شده بپردازد. با این حال، رسیدن به استقلال کامل تقریباً غیرممکن است، چرا که هر روایتی در نهایت تحت تأثیر زمینه‌های فرهنگی، اجتماعی و ایدئولوژیک خود قرار دارد. اما هدف، تلاش برای کاهش وابستگی و افزایش چندصدایی در روایت است.

بهروزفخر: روایت برای عبور از تکرار صرف محتوا و رسیدن به تولید معنا و آگاهی، باید دارای عناصر و مؤلفه‌هایی باشد که آن را به یک تجربه عمیق تبدیل کند این مولفه‌ها شامل این موارد می‌شود:

  • انسان‌محوری: روایت باید بر تجربه‌های انسانی و احساسات تمرکز کند.
  • پیچیدگی و چندلایه بودن: باید واقعیت‌های پیچیده را نشان دهد و از ساده‌سازی‌های سطحی و کلیشه‌ای پرهیز کند.
  • ایجاد ارتباط عاطفی: باید به گونه‌ای روایت شود که مخاطب با آن همذات‌پنداری کند.
  • ساختار روایی مناسب: استفاده از تکنیک‌های داستانی مانند گره‌افکنی و اوج‌گیری به روایت عمق می‌بخشد.
  • بازتاب صداهای متنوع و متکثر: یک روایت موفق، به جای تمرکز بر یک صدای واحد، صداهای گوناگون را در خود جای می‌دهد.

بهروزفخر: برای اینکه روایت مقاومت فعال باشد، باید از حالت «واکنشی» به حالت «کنشگر» تبدیل شود. این تغییر مستلزم استراتژی بلندمدت و هوشمندانه است. روایت مقاومت نباید منتظر اقدامات طرف مقابل بماند تا به آن پاسخ دهد؛ بلکه باید روایت خود را از پیش تعریف و به‌شکل مداوم تولید کند. این روایت باید بر هویت، ارزش‌ها و اهداف اصلی مقاومت تمرکز کند و نه فقط بر پاسخ به اتهامات یا اقدامات طرف مقابل.

بهروزفخر: مخاطبان روایت‌های مقاومت امروز بسیار متنوع‌تر از گذشته هستند. این روایت‌ها هنوز با گروه‌های سنتی با دغدغه‌های مذهبی و سیاسی مشترک ارتباط عمیقی دارند. با این حال، با تمرکز بر مفاهیم جهان‌شمول مانند عدالت، آزادی و حقوق بشر، می‌توانند با طیف گسترده‌تری از مخاطبان جهانی، به ویژه نسل جوان و فعالان اجتماعی در سراسر جهان، پیوند برقرار کنند. از سوی دیگر، روایت‌هایی که بیش از حد بر جزئیات محلی، شعارهای تکراری یا ادبیات خشک نظامی تمرکز دارند، از مخاطبان بین‌المللی و حتی نسل جدید در داخل کشور فاصله می‌گیرند.

بهروزفخر: روایت‌گری در بزنگاه‌های حساس تأثیرات عینی و ملموسی دارد. یک روایت مؤثر می‌تواند افکار عمومی را تغییر دهد، به حافظه تاریخی شکل بدهد و به بسیج اجتماعی منجر شود.برای مثال، یک روایت قدرتمند می‌تواند حمایت داخلی از یک اقدام نظامی را تقویت کند یا مشروعیت آن را در نزد جامعه بین‌المللی افزایش دهد. روایت‌ها با ایجاد یک چارچوب معنایی مشترک و احساسات جمعی، مردم را به هم پیوند می‌دهند و می‌توانند به اقدام عملی و بسیج اجتماعی بینجامند.

روایت مسئولانه به معنای تعهد به حقیقت، درک عمیق رنج انسانی و احترام به مخاطب است. این مسئولیت شامل این موارد است:

  • تعهد به حقیقت: پرهیز از تحریف حقایق و ارائه تصویری صادقانه و تا حد ممکن کامل از رویدادها.
  • درک رنج انسانی: به جای استفاده ابزاری از رنج، آن را به‌عنوان یک تجربه واقعی و دردناک انسانی درک کرده و با دقت و حساسیت به آن بپردازیم.
  • احترام به مخاطب: به جای القای یک‌سویه پیام، باید فضایی برای تفکر، پرسش و قضاوت برای مخاطب باقی بگذاریم.

بهروزفخر: نتیجه روایت‌گری، تأثیرگذاری و ایجاد تغییر است. یک روایت زمانی به هدف خود رسیده که توانسته باشد تغییری در طرز فکر، احساس یا رفتار مخاطب ایجاد کند. صرف شنیده شدن کافی نیست؛ یک روایت باید در ذهن و قلب مخاطب بنشیند و به بخشی از حافظه جمعی او تبدیل شود. هدف نهایی، نه فقط انتقال اطلاعات، بلکه ایجاد درک عمیق، همذات‌پنداری و در نهایت، تغییر در دنیای واقعی است.

بهروزفخر: یک روایت موفق درباره جنگ باید دارای ویژگی‌های به این شرح باشد:

  • انسان‌محوری: روایت باید بر تأثیر جنگ بر زندگی انسان‌ها و جغرافیای زندگی آن‌ها، نه صرفاً بر آمار و ارقام نظامی، تمرکز کند. باید ترس‌ها، امیدها و تجربه‌های شخصی را به تصویر بکشد.
  • صداقت و شفافیت: پرهیز از اغراق و دروغ‌پردازی، و نمایش صادقانه واقعیت، حتی اگر تلخ باشد. این صداقت، اعتماد مخاطب را جلب می‌کند.
  • جهان‌شمول بودن: استفاده از مفاهیمی مانند عدالت، رنج، مقاومت و امید که برای همه انسان‌ها در سراسر جهان قابل درک است.
  • پیچیدگی و چندلایه بودن: نمایش پیچیدگی‌های جنگ، به دور از کلیشه‌های سیاه و سفید.
  • ایجاد امید: حتی در دل تاریکی، باید نوری از امید برای آینده وجود داشته باشد تا مخاطب بتواند با روایت ارتباط برقرار کند.

بهروزفخر: تنوع قالب‌های رسانه‌ای فرصت‌های جدیدی برای روایت‌گری فراهم می‌کند. در حال حاضر، محتواهای بصری کوتاه، مانند ویدئوهای تیک‌تاک و ریلزهای اینستاگرام، و همچنین پادکست‌ها می‌توانند بسیار مؤثر باشند. دلیل آن، سرعت بالای انتشار، امکان ایجاد ارتباط عاطفی سریع و دسترسی آسان برای مخاطب جوان است. همچنین، مستندهای بلند و داستان‌های تعاملی می‌توانند برای مخاطبانی که به دنبال عمق و جزئیات بیشتر هستند، مناسب باشند. هر قالب، مخاطب و کارکرد خاص خود را دارد و استفاده هوشمندانه از هر یک، می‌تواند تأثیرگذاری روایت را افزایش دهد.

بهروزفخر: در نگاهی انتقادی به روایت‌های موجود، مهم‌ترین کاستی‌ها عبارت‌اند از:

  • کلیشه‌ای بودن: تکرار فرمول‌های روایی قدیمی و کلیشه‌ای که دیگر برای مخاطب امروز جذاب نیست.
  • سطحی‌نگری: تمرکز بیش از حد بر بُعد ایدئولوژیک و شعارها، و غفلت از تجربه‌های شخصی و انسانی افراد درگیر در جنگ.
  • قطع ارتباط با مخاطب: استفاده از زبانی که برای مخاطب بین‌المللی و حتی نسل جدید در داخل کشور قابل فهم نیست و عدم توانایی در ایجاد همذات‌پنداری عمیق.

بهروزفخر: برای پرهیز از روایت‌های مشابه و خنثی، باید به انسان و تجربه بازگشت. تحولات ضروری در شیوه روایت‌گری عبارت‌اند از:

  • تمرکز بر داستان‌های کوچک: به جای تمرکز بر رویدادهای کلان، به سراغ داستان‌های افراد نظامی و غیرنظامی در دل جنگ برویم.
  • استفاده از فرم‌های نو: استفاده از قالب‌های جدید رسانه‌ای و رویکردهای خلاقانه برای روایت.
  • ایجاد فضای گفت‌وگو: به جای ارائه روایت یک‌سویه، فضایی برای شنیدن صداهای مختلف و گفت‌گو ایجاد کنیم.

پاسخ به این پرسش‌ها نیازمند بازاندیشی عمیق در مناسبات روایت با قدرت و اخلاق است؛ بازاندیشی‌ای که نه روایت را ابزاری ساده برای نفوذ بداند و نه از تأثیرگذاری آن غافل شود. در نهایت، چالش اصلی روایت‌گری در عصر چندصدایی، ایجاد تعادل میان آزادی بیان، صداقت و تأثیرگذاری است؛ تعادلی که به جای تسلیم شدن در برابر هیاهوی روایت‌ها، امکان بازخوانی، نقد و بازآفرینی معنا را فراهم آورد.



منبع

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا